نظریه پنج مولفه فرهنگ
« هنر »

art,1, Dr. Azimi

با اعتقاد به این حقیقت که هنر، عرصه حضور خلاق و ماندگار انسان در پهنای گیتی است. و باور عمیق به ره آوردهای بی نظیر هستی شناسانه انسان در این عرصه، دیرپایی هنر در فرهنگ انسان قابل توجیه است. اولین لحظات ورود انسان به زیست فرهنگی با ابتکارات هنری او شکل می گیرد قدیمی ترین آثار باقی مانده از تمدن های کهن آثار هنری است. چرا؟!

آیا نباید برای کاوش در زوایای دیر پیدای روح انسان به رویکردهای هنری او توجه کرد؟ آیا نباید برای شناخت ساختار تمدن تاریخی انسان هنر را خوب شناخت؟

 آیا عمیق ترین هستی شناسی ها، انسان شناسی ها و خداشناسی های انسان در هنر او متجلی نیست؟ به انگیزه ارائه پاسخ مثبت برای این سؤالها بیش از پنج مرتبه فلسفه هنر در دانشکده معماری، دانشکده هنر، دانشکده ادبیات و مؤسسه آموزش پویش تدریس شده است. اکنون مروری کوتاه به سرفصل های آن داریم:

١- هنر پدیده ای غیر قابل تعریف اما شناخته شده برای انسان.

۲ – هنر یک پدیده انسانی و مخصوص برای انسان.

 ۳- چرا انسان به هنر رو آورد؟ هنر به چه نیاز انسان پاسخ می دهد؟

 4 – طبیعت معلم اولیه انسان هنرمند و بستر آرمانهای هنری انسان.

 ه – هنر استعدادی نهفته در وجود انسان که باید شکوفا بشود.

 6- چرا همه انسان ها هنرمند نمی شوند؟

 ۷- معنویت و شرافت هنر.

 ۸- هنر به عنوان یک جزء از فرهنگ انسان در کنار اجزاء دیگر د دین، فلسفه، علم و عرفان »

 ۹- هنر زبان مشترک همه انسانها.

 ۱۰ – هنر بستر آرمانها و ایده آل های انسان.

 ۱۱- شأن و منزلت هنرمند.

 ۱۲ – هنرمند و جایگاه اجتماعی او.

 ۱۳ – هنرمند و تکنسین هنری.

14- خلاقیت و غریزه در هنر.

 ۱۰ – استعداد و آموزش هنری.

 ۱۹ – شناخت پیام، متریال، تکنیک و سبک.

 ۱۷ – زیبایی ستون فقرات هنر.

 ۱۸ – هنر و فردیت هنرمند.

 19 – هنر و تعهدهای هنرمند.

 ۲۰ – هنر برای زندگی و جلوه های هنر در زندگی اجتماعی .

تصور ما از زیبایی چندان عمیق ،نیست در پاره ای از موارد آنرا به همان قشنگی های ساده و دم دستی خویش تعبیر می کنیم

با کمی دقت و فکر می توان یافت که زیبایی نه تنها ستون فقرات نگاه هنری انسان و اصلی ترین مقوم آن است بلکه در تمام فعالیت های اصلی و پوینده انسان پتانسیل اصلی همان درک زیبایی آن فعالیت توسط انسان است. انسان نه تنها از تصور زیبایی انگیزه برای حرکت و عمل پیدا می کند بلکه در تمام مسیر پرفراز و نشیب از انرژی آن بهره مند می شود.قبل از اینکه انسان در مسیر ،علم دین ،فلسفه هنر و عرفان گامی بردارد باید آنرا زیبا بداند. قبل از اینکه انسان بخواهد به هر اقدامی در جهت ابتکار و خلاقیت دست ببرد باید آن اقدام برای او زیبا باشد.

پیش از اینکه هر مفهوم دیگری برای انسان معنی شود زیبا برای او معنی می شود. پسوند هر یا مفهومی را که انسان بخواهد ارتقاء بدهد کلمه زیبا است و زیبایی خود به پسوندی نیاز ندارد زیبایی شناسی از جمله مواد درسی پایه است که هر دانش پژوهی باید آنرا خوب بداند چرا که می تواند زیر ساخت خوب و پیش برندهای برای هر گرایش علمی باشد با توجه به این حقیقت در سال های ۸۱ – ۷۹ سه مرتبه این عنوان در مدرسه عالی بازیگری ،سوره دانشگاه هنر و مؤسسه آموزش عالی سوره با عنوان هایی که می آید تدریس شد :

۱ – زیبایی چیست؟ و زیبایی شناسی چه اهمیتی دارد؟

2 ـ غير قابل تعریف بودن زیبایی

3-حقیقت یا واقعیت زیبایی در زندگی انسان

٤ ـ مراحل تکوین و چگونگی شکل گیری امر زیبا.

ه – نقش ضمیر ناخودآگاه انسان و پیرامون عینی او در شکل گیری امر زیبا

٦ – زیبایی محسوس و زیبایی غیر محسوس یا معنوی

۷- مقومهای زیبایی در نگاه کلاسیک و نگاه مدرن

8- زیبایی و فیزیولوژی

9- ،زیبایی خوشایند و ناخوشایند

10- زیبایی و احساس.

 ۱۱- زیبایی و عشق.

 ۱۲ – زیبایی طبیعی، زیبایی مصنوعی

 ۱۳ – زیبایی و اجزاء فرهنگ انسان ” دین، فلسفه، علم، هنر و عرفان “

 14 – زیبایی و پیام رسانی طبیعی، زیبایی و پیام رسانی انسانی

 15 – زیبایی، خوب، مفید، حقیقت و واقعیت.

16 – زیبایی و گستره تاریخ

 ۱۷ – زیبایی و فضا و زمان.

 ۱۸ – زیبایی و روانشناسی

 19 – زیبایی و جامعه شناسی.

 

هرگاه انسان پیامی داشته است که نتوانسته آنرا در قالب نقاشی، مجسمه یا دیگر آثار هنری آنرا عرضه کند. هر زمان که پیام انسان از چنان ارزش و شرافتی برخوردار بوده است که انسان ناچار باید خود به صحنه می آمده تا متریال رساندن پیام خویش به دیگران شود! هنر تئاتر شکل می گرفته است. تئاتر نه فقط از این نظر که فقط سوژه های مربوط به انسان را بر می تابد، بلکه به لحاظ شرافت و ارزش موضوع جزء انسانی ترین هنرها است. هنری که انسان به صورت مستقیم در آن حضور دارد و می تواند نگاه خود را بدون هیچ پیرایه به مخاطب خویش ارائه بکند، تئاتر هنری است با قدرت شگرف در رساندن پیام و جذب مخاطب. تاریخ تئاتر گویای چگونگی حضور انسان در عرصه دریافت و ارائه ظریفترین نکات هستی شناسی و انسان شناسی است. در سالهای ۸۰ – ۷۹ در چند مدرسه بازیگری و کارگاه آزاد بازیگری تاریخ تئاتر با این عناوین تدریس شد :

١ – ویژگی هنر تئاتر در میان هنرهای دیگر .

2 – تئاتر یک نمایش خاص از میان انواع نمایش.

 ۳- چگونگی پیدایش تئاتر در یونان باستان.

 4 – تأثیر پذیری تئاتر از اسطوره ها و آیین ها.

 5 – عوامل دگردیسی تئاتر در رم باستان.

 ٦- تئاتر برآیند نگاه تاریخی، یا تأثیر گذار بر تاریخ.

 ۷- تئاتر قرون وسطی 

۸- تئاتر کلیسایی.

 9 – تئاتر در دوران روشنگری

 ۱۰ – تئاتر در رنسانس

 ۱۱ – تئاتر نو و مدرن.

12- برآیند فراز و نشیب های تاریخ در تئاتر معاصر.

13- تئاتر و مکاتب بازیگری نوین.

14- چالش های تئاتر با سینما.

انسان همواره در پی دست یافتن به یک تصویر جامع و روشن از فلسفه ای که میخواهد با آن زندگی کند بوده است. او می داند که بدون هدف و انگیزه زیستن برای او مطلوب نیست و بدون داشتن یک فلسفه جامع و روشن دست یافتن به این هدف و انگیزه غیر ممکن است. یکی از بهترین فضاهایی که انسان توانسته به اندیشه جامع و روشنی دست پیدا کند فضای سبک های هنری است، در سبک های هنری فراز و نشیب دریافت های انسان با چنان دقت و هوشیاری کلاسه بندی و مرتب شده است که می توان آن را نمایه تاریخ تطور اندیشه انسان دانست. با شناخت سبک های هنری می توان به اندیشه های کارساز در ساختار تمدن انسان دست یافت و آن را در دو بعد نظری و عملی تجربه کرد. در تاریخ فلسفه و نگاههای فلسفی انسان می توانیم فقط با ابعاد نظری نگاههای عمیق انسان آشنا شویم، اما در شناخت سبکهای هنری چگونگی به عمل در آمدن نگاههای عمیق را هم یاد می گیریم. به این لحاظ سبکهای هنری را چه در قالب سبکهای کلاسیک و چه در قالب سبکهای مدرن در طی سالیان گذشته ۸۰ – ۷۰ چندین بار تدریس کردم. اینک سرفصل های سبک شناسی کلاسیک:

١- چرا سبک شناسی یک ضرورت برای دانش پژوه است؟

 ۲ – شناخت سبکهای هنری مقدمه ای برای نفوذ نگاه محقق به تاریخ تمدن.

 ٣- نگاهی اجمالی به سبکهای هنری قبل از رنسانس

 4 – سبک کلاسیک با انگاره بزرگ تاریخ هنر .

 ه . دگردیسی های مقدماتی نگاه کلاسیک.

6 – رمانتیک برآیند مطلوب نگاه کلاسیک.

 ۷- رمانتیک یک نگرش طبیعی و بدون آلایش.

 ۸- رئالیسم و تأثیر پذیری انسان از نگاه تجربی و

9- رئالیسم مقدمه ای برای ورود اندیشه های جامعه شناختی، روان شناختی و علمی به دنیای هنر.

۱۰ – ناتوراليسم و حرمت احساس انسان.

 ۱۱ – ناتورآلیسم ابتدایی و پیشرفته

 ۱۲ – سمبولیسم و تعریف جدید انسان از واقعیت.

 ۱۳ – سمبولیسم و پذیرفتن جهان به عنوان معركة علائم و کدها.

 14 – سمبولیسم و زیرساختهای نگاه عارفانه

 15 – جمع بندی فرم هستی شناسی کلاسیک.

 16 – کلاسیسم و اثبات نمایه بودن سبکها برای معرفی فضا و زمان.

نگاه مدرن انسان که برآیند پذیرفتن ایدئولوژی مدرنیته است در سرتاسر زندگی پر پهنای انسان امروز گسترده است. و انسان اکنون خواسته یا ناخواسته با آن سر و کار دارد. از جمله مواردی که انسان گرفتار افراط و تفریط شده است، در برخورد با مدرنیته است. گاهی آن را همچون سروش غیبی و نجات بخش پذیرفته و گاهی آنرا چون مشخصه ای از کفر و الحاد رد کرده است! چقدر خوب بود که ایدئولوژی مدرنیته با دقت هر چه تمام نقد و بررسی می شد تا نه از آن انتظار معجزه بی عیب و نقص می رفت و نه هنر های بسیار او ندیده انگاشته می شد. اگر ما بخواهیم این نگاه را خوب بشناسیم و نقاط قوت و ضعف آن را به گونه حسی و ملموس در یابیم، سبک های هنری مدرن یکی از بهترین تجلی گاههای ایدئولوژی مدرنیته است. در این سبکها زوایای عمیق این نگاه به خوبی حس می شود. به موازات تدریس سبکهای هنری کلاسیک سبک های هنری مدرن را با عنوانهای ذیل نیز تدریس کردم، تا پاسخی به این ضرورت باشد:

  • مدرن چیست؟ ایدئولوژی مدرنیته حاصل و برآیند چه دگرگونی است؟

 ۲- امپرسیونیسم و تنوع مفهوم واقعیت.

 ٣- امپرسیونیسم و به رسمیت شناختن دیدگاه ناظر.

 4- امپرسیونیسم و عرفان مدرن در مقوله پژواکها.

 5- اکسپرسیونیسم، نگاهی بر گرفته از نفرت حاصل از جنگ و خونریزی.

 6- اکسپرسیونیسم، ریشه یابی قدرت غیر قابل کنترل در انسان.

 ۷- کوبیسم، رویکرد انسان به آرامش در قالب آرامش بخشی اشکال هندسی.

 ۸- کوبیسم، تلاشی در جهت هماهنگی با کل طبیعت از طریق بیان اشتراک شکل هندسی در پدیده ها.

 ٩- سورئالیسم و شكل جديد شناخت هستی در قالب شکل جدید قهرمان.

 ۱۰- سورئالیسم و نقد نگاه بی ثبات به پدیده ها.

 ۱۱- پاراناس برآیند شتاب های نسنجیده انسان مدرن.

12- دادائیسم برآیند اشتباه میان پویایی و عدم ثبات شخصیت

13- کنسترکتویسم در دو سویه نگاه تکنیکال و عرفانی.

 

اگر ما تاریخ انسان را فقط یک گزارش از وقایع اتفاقیه نمی دانیم، و در لحظات پرفراز و نشیب آن به دنبال شناخت ماهیت انسان هستیم، به طور حتم پذیرفتیم که آگاهی از دیروز برای درک آنچه امروز در پی آن هستیم مفید است، پس ما به فلسفه تاریخ ایمان آوردیم. کسانی که به فلسفه تاریخ ایمان دارند و می خواهند بهترین بهره ها را از آن ببرند می دانند که تـاريخ تئاتر یکی از غنی ترین بخشهای تاریخ انسان است، چرا که ما در این تاریخ با انسان خلاق برخورد می کنیم انسانی که فقط در مسیر نیست بلکه مسیر را می سازد. گام های پویای انسان در تئاتر مبتنی بر شناخت و درک او از هویت خویش و هستی استوار است، رویکرد انسان به هنر تئاتر هدفی به بلندای طرح ظریف ترین درک های پنهانی انسان دارد. تئاتر ترس از زندگی دگرگونه داشتن را از انسان گرفته و دگراندیشی مثبـت را بـه انـسـان القـاء می کند، انسان در تئاتر زندگی نو را تجربه می کند. در قالب نگاههای نو، فلسفه تئاتر چگونگی تبدیل شدن نگاه جزئی انسان به زندگی را به یک نگاه ابدی در خود دارد. با این باور که فلسفه تئاتر نگاه انسان را نه فقط در گستره جغرافیایی زمین پهن می کند بلکه نگاه او را به گستره دیروز، امروز و فردا می برد، در سال ۸۰ فلسفه هنر نمایش در مدرسه عـالی بازیگری سوره با این عنوان ها تدریس شد:

مقـدمـه ـ « تئاتر چیست؟ و تفاوت آن با گونه های نمایشی دیگر کدام است؟ »

۱ ـ چرا انسان سراغ تئاتر رفت؟

۲ – چه زمانی انسان سراغ تئاتر رفت؟ ۳ ـ چگونه تئاتر از یونان باستان آغاز شد؟

٤ ـ پیام، پیام آوران بزرگ تئاتر یونان باستان چیست؟

ه ـ دگردیسیهای هنر تئاتر در رم باستان.

6 ـ چرا کلیسا با تئاتر مخالفت کرد؟

-۷ ـ چه زمانی و به چه علت کلیسا با تئاتر موافقت کرد؟

۸ – تئاتر برآیند نگاه اعتماد آمیز انسان به خویش.

9- تئاتر ارائه صورت عملی آمال ها و آرزوهای انسانی

 ۱۰ – انسان شناسی، طبیعت شناسی در تئاتر.

 ۱۱ – تئاتر بستر ایجاد یک تجربه مشترک میان مخاطب و متکلم.

 ۱۲ – تئاتر تخیل، انتزاع، واقعیت.

 ۱۳ – تئاتر و رشد منطقی رویدادها.

 14 – تئاتر و معنی بخشی به متریال های هم جوار انسان.

 15 – تئاتر و پژواک های شخصیت درونی و لایه های پنهان وجود انسان.

انسان در دو بعد نیاز طبیعی و نیاز فراطبیعی خویش، به ایجاد جهانی خاص و فراتر از جهان طبیعی، که بر گستره آن زندگی می کند پرداخته است! جهان ساخته انسان به راستی شگفت انگیز و حیرت آور است؟ انسان امروز بیشتر از اینکه در گستره جهان طبیعی زندگی بکند، و براساس پیوندهای طبیعی نظام خویش را مرتب بگرداند، در جهان ساخته خویش زندگی می کند و بر این اساس زندگی خود را شناخته و تعریف می کند. گرچه تمام انسان ها در نظام دست ساخته انسان یا همان تمدن انسانی زندگی می کنند و از آن بهره می گیرند، اما به طور یقین همه آنها در ساختن آن نقشی ندارند!؟ سازندگان تمدن، انسان های فرهیخته و اندکی هستند که توانسته اند، عنصر خلاقیت را چنان در خویش تقویت کرده و از توان های موجود در خود استفاده کنند که حاصل آن تمدنی چنان شگرف با ابعاد متفاوت دینی، فلسفی، علمی، هنری و عرفانی است. تکنیک های پیچیده، در عرصه خلاقیت، فقط توسط انسانهای فهیم و با شعوری که به ماهیت این تکنیک ها پی برده اند، بکار گرفته شده است! و چنین معجزه ای را فراهم ساخته است؟ مبانی خلاقیت هنری درسی است که در سال ۸۲ ( سال جاری ) در طی بیست جلسه برگزار شد، و تلاش کرد با بیان تکنیک های خلاقیت در دنیای هنر، راهی برای بیان تکنیک های خلاقیت در انسان پیدا کرده و چگونگی نزدیک شدن به آن را بنمایاند. سر فصل های این درس، مدعی است که به کارگیری درست آن و مداومت در این بکارگیری می تواند عنصر خلاقیت را در انسان بیدار کرده و او را به وادی اعجاب برانگیز خلاقیت های بزرگ کشاند:

مقدمه – « آیا تکنیک های خلاقیت را می توان آموخت؟ »

 ١ – ویژگی نگاه خلاق.

 ۲ – ویژگی انسانهای خلاق.

 3 – بستر پیدایش نگاه خلاق.

4 – ارتباط طبیعت با فکر خلاق.

5- ارتباط واقعیت و ایده با فکر خلاق.

 6 – ارتباط زمان، فضا، گذشته و آینده با فكر خلاق.

 ۷۔ ضرورت شور و هیجان و کیفیت آن در فکر خلاق.

 ۸- آناتومی فکر خلاق.

 9-خلاقیت، سکون و حرکت.

 ۱۰ . خلاقیت و قراردادهای طبیعی و اجتماعی.

 ۱۱ – خلاقیت، فردیت و اجتماع.

 ۱۲. خلاقیت و مخاطب.

 ۱۳ – خلاقیت و دنیای درون انسان.

 14 – خلاقیت و منطق های بیرونی

 15 – خلاقیت و زندگی

 16 – معجزه خلاقیت.

 ۱۷ – دشواریهای خلاقیت.

 ۱۸ . خلاقیت و آموزش

 19 – خلاقیت و عقل.

 ۲۰- خلاقیت و عمل.

در کتاب تاریخ تمدن انسان ماندگارترین صفحات مربوط به معماری است، آنچه که معماران باستان و کهن در بناهای عظیم و سترگ آن زمان به ودیعت نهاده اند، کم و بیش تا امروز مانده و به دست ما رسیده است، در حالیکه دیگر آثار اینگونه باقی نمانده اند؟ انسان زیباترین نگاه معنوی خود را در بنا به یادگار گذاشته و معماری از این لحاظ اهمیت بسیار دارد. معمار همواره تاریخ، نه فقط به عنوان یک تکنسین بلکه یک عنصر فرهنگی و پیام رسان اصول اساسی انسانی بوده است.

چگونه سه عنوان انسان، طبیعت و معماری یک عنوان را می سازد؟! انسان به عنوان خالق این هنر، طبیعت به عنوان بستر خلاقیت و معماری به عنوان خود خلاقیت، ما را به دنیای بس عظیم و شگرف می برد، شناخت این عناوین در ابتدا چندان ژرف و مشکل به نظر نمی آید، اما در گامهای بعدی بس ژرف و پرمعنا می شود، تا آنجا که یکی از اصلی ترین مؤلفه های هندسه معرفتی انسان شکل پیدا می کند. این درس در سالهای ۷۸ – ۷۳ چندین بار در دانشکده معماری با عناوین ذیل تدریس شد:

1- انسان کیست؟ و اصلی ترین تفاوت های او با موجودات دیگر در چیست؟

۲- نگاهی به انسان قبل از تاریخ، انسان اولیه، انسان تاریخی، انسان امروز، انسان فردا.

 3 – انسان موجود خود ساخته و مستعد برای شدن.

 4 – ابزار درونی رشد انسان و عدم توقف در سطح پدیده ها، برخورداری از دنیای درونی، عدم برابری مکانیسم تولد و مکانیسم رشد »

 ه – موانع رشد انسان.

 6 – سؤالات اساسی انسان و کیفیت پاسخ یابی و نتیجه آن.

 ۷ – فرهنگ، نمای تکامل انسان و برآیند تاریخ زندگی او.

 ۸ – انواع دریافت های تعریفی و تفسیری انسان.

 9 – طبیعت بستر تعریف ها و تفسیرهای انسان.

 ۱۰ – ماوراء الطبيعه و کدهایی برای شناسایی

۱۱ – نگاهی اجمالی به نظریه های مختلف راجع به آغاز و انجام جهان.

 ۱۲ – نگاهی اجمالی به پدیده زمان و فضا.

 ۱۳ – گویش های متفاوت سطحی و عمیق در طبیعت.

 14 – معماری، عملیاتی فوق ساخت و ساز.

15- انسان تنها معمار در طبیعت، نه تنها سازنده در آن.

 16 – پشتوانه های فرهنگی در خلاقیت معمارانه

 ۱۷ – معماری و تاریخ تمدن انسان.

 ۱۸ – معمار و مردم.

 19 – معمار و ایده آل های فوق طبیعی انسان.

 ۲۰ – معماری، معنی و معنویت.

هر فعالیت خلاقانه انسان برخوردار از دو پروسه مادی و معنوی است، تلاش انسان خلاق در این دو سویه شکل می گیرد. پروسه مادی یک خلاقیت، چگونگی شناخت، دریافت و برخورد انسان با ماده با متریال خلاقیت را در بر می گیرد. و تمام کیفیت آن را تنظیم و بیان می کند تا انسان بتواند بهترین بهره را داشته باشد. اما پروسه معنوی یک خلاقیت مربوط به ظریف ترین لایه های شخصیت انسان خلاق می شود و به این سؤال پاسخ می دهد که چرا انسان این خلاقیت را دوست دارد و با آن چه می خواهد بکند و چه میخواهد بگوید. مبانی نظری معماری، مباحث تئوریک یا علم معماری نیست. ما در مبانی نظری معماری از مقاومت مصالح، ایستایی و اینگونه مفاهیم که مربوط به علم معماری است بحث نمی کنیم! مبانی نظری معماری رسیدن به حقیقت ذهن معمارانه انسان و دریافت ماهیت آن است. ذهنی که دنیای عمل و تئوری را در معماری خلاق به خدمت می گیرد تا عالی ترین آرمانها را در آن به ودیعت بگذارد، و صورتی مجسم از آن ارائه بکند. در میان سالهای ۷۸ – ۷۳ این درس در چندین ترم برای دانشجویان دانشکده معماری ارائه شد:

1- چرا معماری یکی از بهترین منابع در مطالعه تاریخ تمدن انسان است؟ 

۲ – معماری آینه تجلی ظریف ترین احساس و دریافت انسان. 

3 – نمایی از گستره پیوند هنر با معماری. 

4 – نمایی از گستره پیوند اندیشه دینی، علمی، فلسفی، عرفانی با معماری. 

5 – دقت در گزینش های معمارانه

6 – شرایط آفرینش و خلاقیت معمارانه

7 – مراحل شکل گیری سبک در معماری. 

8 – تعریف شهر به عنوان برآیند معماری هدف دار.

 9 – کاربردهای متفاوت معماری و پیوند آن با فرهنگ مردم. 

۱۰ – معماری و نمایی از تغيیرات متفاوت در باورهای اساسی.

برای شناخت انسان که با گامهای تدریجی خود در طول تاریخ رشد کرده و جلو آمده است از منابع و مآخذ متفاوتی می توان استفاده کرد. معماری بناهای عظیم نگاه خاص انسان را در طول این مسیر به خوبی مشخص می کند. در صورتی که بخواهیم نگاه عمومی و عام انسان را در مسیر تکامل او بهتر مطالعه و دریافت بکنیم. مجتمع های زیستی منبع خوب و بسیار غنی است. منبعی که نمایانگر فرم ارتباط انسان ها با یکدیگر و چگونگی تولد نگاه اجتماعی و خصوصیات جمعی نگاه ما به سیر تحول مجتمع های زیستی، در حقیقت نگاه به چگونگی تکـويـن بـخـش اجتماعی شخصیت انسان است، شخصیتی که در طول تاریخ به تدریج شکل گرفته به مرحله کنونی رسیده و ینده پرباری را پیش رو دارد. مطالعه در سیر تحول مجتمع های زیستی دریچه ای به سوی شناخت ماهیت اجتماعی انسان است که در فاصله سالهای ۷۸ ـ ۷۳ برای دانشجویان دانشکده معماری در نوبت های زیادی تدریس شد، عناوین آن درس عبارت است از :

۱ ـ نگاه اجمالی به تفاوت های اساسی مجتمع های زیستی انسان با دیگر مجتمع های زیستی.

 ۲ ـ مجتمع زیستی شالوده ای فرهنگ ساز.

 ۳ ـ سیر تحول فیزیکی و سیر تحول معنوی در مجتمع های زیستی.

 ٤ ـ تأثير متقابل سنت های انسانی و مجتمع های زیستی.

5 ـ مجتمع های زیستی، پلی برای عبور انسان از گذشته به امروز.

 6 ـ مجتمع های زیستی مقدمه ای برای شکل گیری شهر.

۷ ـ مجتمع های زیستی و سیر پیدایش و تکامل فرهنگ در شهر.

۸ ـ چگونگی رشد نگاه صنعتی و تکنیکال در مجتمع های زیستی.

9 ـ چگونگی پیدایش و رشد نگاه جمعی و حس تعاون در مجتمع های زیستی.

۱۰ ـ مجتمع های زیستی و نیاز به نمادهای مجسم دنیای عاطفی و احساسی انسان.

 ۱۱ – نمایی از علامت های مشخص و شکل گیری تفکر جمعی و ادامه دار.

 ۱۲ ـ سنت های موجود در مجتمع های زیستی و پیوند انسان با گذشته و آینده.

ازمان زندگی مدرن را پدید آورده و زندگی مدرن معماری مدرن را می طلبد. جدا از اینکه زندگی کنونی انسان متأثر از ایدئولوژی مدرنیته است و در همه زوایای آن رگه هایی از نگاه مدرن به چشم می خورد، و به صورت طبیعی این رگه ها در معماری امروز هم مشاهده می شود و معمار امروز امروزی می اندیشد واقعیتی دیگر هم وجود دارد:  معماری به دو لحاظ کارکردی و کاربردی بودنش و پیوند بسیار نزدیک با شرایط اجتماعی انسان، پدیده ای مرتب نوشونده و رو به تکامل است. جدا از اندیشه های امروزی شرایط امروز نیز معماری نو، می طلبد. اما آنچه که در بحث مدرنیته و معماری مطرح می گردد. بازتابهای اندیشه مدرن در معماری امروز است. بنا به این واقعیت که تا فلسفه وجودی یک پدیده خوب مشخص نگردد ماهیت آن را خوب نمی توان شناخت در درس مدرنیته و معماری تلاش شده است تا نمایه کاملی از واقعیت های ایدئولوژی مدرنیته در معماری مدرن ارائه بشود. این درس با عنوان های خاص

خود در فاصله سالهای ۷۸ – ۷۳ چندین بار در دانشکده معماری تدریس شد:

١ – نگاهی اجمالی به ایدئولوژی مدرنیته و مانیفست آن.

 ۲ – زیر ساخت های ضرورتهای مدرن و نگاههای نو.

 ٣- زیر ساخت های تحولات طبیعی، اجتماعی و فردی در نگاه مدرن.

4-چگونگی تجلی هنر مدرن در معماری مدرن.

 5 – معماری مدرن، ایسم ها و مکاتب جديد.

  1. چگونگی ارتباط با معماری مدرن.

 ۷- حذف و اضافه های نگاه کلاسیک در دید منتقدانه معماری مدرن.

 ۸ – نقد و بررسی آراء موافقان و مخالفان معماری مدرن.

 9 – جهان، ظرفيتها، قابلیت ها، نگرش ها و معماری مدرن.

 ۱۰ – ضرورتهای جمعیتی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و معماری مدرن.

۱۱ – تنگناهای فرهنگی در جوامع مختلف برای پذیرش معماری مدرن.

 ۱۲ – اندیشه های سنتی، باورهای عادتی، نگاه غریبه وار و معماری مدرن.

 ۱۳ – ضرورت توجه به اصالت های هر فرهنگ توسط معماران مدرن.

 14 – جهان و آینده معماری مدرن.

 15 – نقد مدرنیته، نقد معماری مدرن.

اگر باور داریم : دگرگون شدن یک ملت در گروی دگرگون شدن فرهنگ آن ملت است. 

اگر قبول داریم : در جهانی که همه چیز در حال رشد و تکامل است، ماندگاری یک فرهنگ در گروی ابتکارات جدید و خلاقیت های تازه است. اگر پذیرفتیم که : یک فرهنگ وقتی از میان می رود که متولیان آن در مقابل سؤالات جدید پاسخ های قدیمی را تکرار کنند. باید بپذیریم که فرهنگ مقوله ای است که باید با حوصله تمام و دقت کامل با آن برخورد بشود. در برخورد با فرهنگ های گوناگون آسیب شناسی آنها در اولویت کامل قرار دارد. این ساده انگاری است که ما تصور بکنیم یک فرهنگ از ناحیه خاصی، فقط ضربه می خورد، و فقط در ارتباط با آن حساسیت داشته باشیم. پاره ای از آسیب های فرهنگی به شدت نامرئی و غیر قابل تصور است. در این ارتباط درس آسیب شناسی یک فرهنگ در سال ۷۵ در دانشکده ادبیات با عناویل ذیل تدریس شد:

1- فرهنگ چیست؟ و نقش پدیده دین، فلسفه، علم، عرفان و هنر در آن کدام است؟

 ۲ – شالودۀ قومی، تاریخی، و جغرافیایی یک فرهنگ کدام است؟

 3 – ضرورت مطالعه مسیر تاریخ یک فرهنگ.

 4 – آسیب های طبیعی و غیر طبیعی در مسیر تاریخی یک فرهنگ.

ه – فرهنگ غالب، فرهنگ مغلوب، فرهنگ ختثي.

 6 – انواع دگرگونی های طبیعی و انسان در یک فرهنگ.

 ۷- دگردیسی های عمیق در یک فرهنگ.

 ۸- منظرها و منظورهای متفاوت و تأثیر آنها بر یک فرهنگ.

 ۹- ضرورت توازن و انسجام در هندسه معرفتی یک فرهنگ.

 ۱۰ – ضرورت توازن در شالوده تألیفی بدنه خارجی یک فرهنگ.

 ۱۱ – آسیب های خارجی و آسیب های داخلی یک فرهنگ

۱۲ – فرهنگ سالم، فرهنگ بیمار، فرهنگ پویا و فرهنگ ایستا.

بنیاد پژوهش و نشر آثار

اسـتاد محمد جواد عظیمی

Research Foundation Of
Professor Mohammad Javad Azimi


© کلیه حقوق مادی و معنوی در سال 1401 نزد (بنیاد پژوهش و نشر آثار استاد محمد جواد عظیمی) محفوظ می باشد.
Copyright © 2004-2023 Drazimii.ir LLC. All Rights Reserve