اگر میزان تجربه پذیری ذهن انسان ملاک شخصیت پویای او است، اگر داشته های ذهنی زیاد به تنهایی نمی تواند شخصیت علمی انسان را مشخص بکند، بلکه باید ظرفیت برخورد با تجربه های نو را هم در نظر گرفت، بطور قطع بلوغ عقلانیت انسان و رشد نگاه علمی او باید امری متدیک و روشمند باشد، امری که فقط در گروی ذخیره سازی معلومات نیست بلکه چگونگی تجربه، تجربه پذیری و گردآوری معلومات در آن مهم است. به طور معمول کسانیکه به گرد آمده ها بیشتر توجه دارند و چندان به ماهیت گردآوری اهمیت نمی دهند. تک قطعه های پراکنده و غیر مرتبطی را به عنوان معلومات در ذهن خود دارند که چندان کارآیی ندارد، معلوماتی که بخواهند حوزه وسیعی از امور مربوط به هم را پوشش داده و از ارتباط منطقی و مفید میان آنها به کار آیی برسد، معلوماتی است که در هنگام گرد آمدن بر اساس معیار و ملاک های خاص و در یک متد معین گردآوری شده باشد. معرفت شناسی یا اپیستمولوژی بنا به ضرورتی که برای دانشجویان و دانش پژوهان متفاوت دارد. در طی سالهای ۷۹ – ۷ در دانشکده معماری، دانشکده پزشکی و مؤسسه عالی آموزشی پویش با عناوین ذیل تدریس شد.
١ – مؤلفه های اساسی یک عصر چگونه در معارف آن تأثیر می گذارد؟ ۲ – اهمیت وضعیت ناظر در هنگام دانش ورزی. ۳- بررسی جایگاه تئوری و عدم قطعیت » در جهان دانش. 4 – نگاه دوباره به قضایای ساده و مشکل در علم 5 – جایگاه تجربه در هندسه معرفتی انسان. 6 – بررسی نگاه اتمیک و سیستماتیک و نقش آن در ساختار هندسی معرفتی. ۷- چگونگی کدها در فایل های متفاوت دانش ورزی. ۸- ارتباط فایل های متفاوت دانش ورزی با هم. ۹. چگونگی رسیدن به سؤالات نو و رسیدن به جواب های جدید ۱۰ – توجه به جایگاه دانش در بدنه تاریخ تمدن انسان. 11 – چگونگی پیوند دانش های امروز به دانش های فردا. ۱۲ – دانش هایی را که می توان حدس زد کدام است؟ ۱۳ – عدم توقف در مرزهای دانش ورزی امروز.
سر فصل هستی شناسی انسان با اسطوره ها آغاز می شود. انسان های اولیه گامهای نخست شناخت پیرامون خویش را با قصه آغاز می کنند و برای هر چیز که نظر آنها را به عنوان یک امر مهم جلب می کند، سر قصه ای مخصوص می سازند. آنگاه که آغاز و انجام آفرینش برای انسان مهم می شود و آنگاه که می خواهد بداند چگونه و به چه علت پا به جهان گذاشته و سرانجام او چیست؟ اسطوره ها پدیدار می گردد. انسان فلسفه وجود نیروهای خیر و شر، فلسفه حیات و مرگ و فلسفه زندگی و بودن را به اسطوره ها می سپارد. نه تنها دائره المعارف هستی شناسی انسان اولیه اسطوره است بلکه حتی انسان امروز اگر در باورهای مورثی خویش خوب بنگرد اسطورها را در مرکزیت اصلی این باور ها می بیند. تأثير اسطوره ها در مبانی هستی شناسی انسان آنقدر قوی و فراوان است که سایه پر رنگ آنرا حتی در هستی شناسی های علمی او می توان به خوبی مشاهده کرد. شناخت اسطوره ها شناخت ظریفترین لایه های شخصیت پنهان یا ضمیر ناخودآگاه انسان است. شناخت اسطوره ها شناخت اصلی ترین زیر ساخت فرهنگ انسان است. با شناخت دقیق اسطوره ها می توان بنیان های اولیه در نگرشهای فرهنگی انسان را به دست آورد! شاخ و برگهای برآمده بر بدنه فرهنگ انسان بدون استثنا ریشه در اسطورها دارد چرا که تمام تمنا، باور و پژواکهای شخصیتی انسان در اسطره ها حضور دارد. با توجه به غنا و عظمت این منبع عظیم، اسطوره شناسی را در سال ۷۹ در دانشکده ادبیات با عناوین زیر تدریس کردم:
1- چگونگی گرایش انسان به اسطوره ها. ۲ – اسطوره، نمای کامل دنیای درونی انسان. ٣ – اسطوره ها و انطباق دنیای ذهنیت انسان با جهان واقعی. 4 – اسطوره ها و عمیق ترین نگاههای هستی شناسی انسان. 5- اسطوره ها و ژرفترین نگاههای انسان شناسانه، انسان. 6 – اسطوره ها و زیر ساخت نگاههای فراطبیعی. ۷- نقش اسطوره ها در بهم پیوستگی اجزا تاریخ انسان. ۸ – اسطوره ها و حیات جاویدان برای انسان. ۹ – اسطوره ها و توجیه نیروهای خیر و شر . ۱۰ – اسطوره ها و پیوند انسان با هستی. 11 – اسطوره ها و احساس مشارکت انسان در همه چیز . ۱۲ – اسطوره ها و گرفتن معنی و مفهوم زندگی از آن. ۱۳ – اسطوره ها و نگاه آیینی 14 – اسطوره ها و آیین های ملی، مذهبی و طبیعی. 19 – اسطوره ها و آموزش های همگانی و ماندگار .
غرب فقط یک خصوصیت جغرافیایی نیست، بلکه بر اساس نگاهی خاص و اندیشه ای ویژه شکل می گیرد اندیشه ای که غرب را می سازد از یونان باستان آغاز گشته و با انسان گرایی و طبیعت محوری هویت می یابد. این اندیشه در طول تاریخ، فراز و نشیب هایی مانند قرون وسطی، روشنگری، رنسانس، انقلاب صنعتی، مدرنیته و پست مدرن را پشت سر می گذارد. اندیشه و تفکر غرب جدا از پتانسیل های موجود در خویش، امروزه از توانهای دیگری نیز بهره مند گشته و قدرت فراوانی دارد. ما در آشنایی با فلسفه غرب به صفحات گذشته بر نمی گردیم و مطالعه زیر ساخت های این فلسفه را به عهده تاریخ فلسفه می دانیم. ما از امروز شروع می کنیم. فلسفه امروز جهان غرب که برآیند اندیشه های گذشته آن نیز هست در فضای زندگی امروز مورد بررسی ما است چرا که معتقدیم آنچه که به درد زندگی امروز و فضای کنونی ما می خورد فلسفه امروز و نگرشهای امروزی است. عناوین درس آشنایی با فلسفه غرب که در سال ۷۷ در مؤسسه عالی آموزشی پویش تدریس شد عبارت است از :
۱. نگاهی اجمالی به برآیند دیدگاه فلسفه امروز. ۲ – تأثيرات عمیق نگاه سیستماتیک علمی به ویژه نگاه ریاضی انسان در فلسفه امروز. ٣- تأثيرات جدا شدن انسان از نگاه اتمیک بر فلسفه. 4 – آمیخته شدن ضرورت های علوم نظری با ضرورت های فلسفی. ه – تأثیر باورهای علمی مانند « عدم قطعیت، نسبیت، تئوری آغاز و انجام هستی و چگونگی شکل گیری حیات. بر باورهای فلسفی.» 6 – بستر شکل گیری مکاتب فلسفی جدید. ۷- جایگاه متافیزیک و مقولات غير محسوس در فلسفه جديد. ۸- نگاهی اجمالی به آراء فلاسفه معاصر. 9 – مقوم های اصلی نگاه فلسفی امروز. ۱۰ – آفت های تهدید کننده نگاه فلسفی امروز ۱۱ – تفکیک ناپذیری ذهنیت و عینیت در فلسفه امروز. ۱۲ – اصول راهنما در شناخت طبیعت از نظر فلسفه امروز. ۱۳ – نگاهی دوباره به رئالیسم تاریخی در فلسفه معاصر . 14- چرا نمی توان فلسفه و نگاه فلسفی امروز را طرد کرد؟!
در زیرساخت هر کوشش عملی و تجربی انسان برای شناخت هستی، این فرض مسلم وجود دارد که طبیعت مورد مشاهده و تحقیق انسان، واقعیتی عینی و مستقل از ادراکات حسی و تجربی انسان دارد؟ بر این اساس دنیای علم تجربی تلاش می کند قوانین قابل فهم انسان را از صورتهای عینی واقعیت موجود استخراج کرده و بشناسد. گام های بلند و با ارزش انسان در این زمینه توانسته است به بسیاری از قوانین واقعیات موجود بر اساس مکانیسم تصوری انسان دست پیدا کند، اما همواره توجیه چرایی و بودن این واقعیت انسان را به مرزهای دانش عقلانی برخاسته از کیفیات دانش تجربی می برد، تا امکان درک و توجیه بودن واقعیات موجود را برای انسان فراهم بسازد. با درک علل زیربنایی نظم مشاهده شده در مکانیسم طبیعی، نگرشهای تجربی انسان ارزش پیدا می کند و از حالت یافته های در گذشته، به دانش برای پیش بینی آینده در می آید و اصالتی حقیقی در هستی نمودار می شود. با فهم این اصالت انسان جایگاه اصلی خود را فهمیده با ذات حقیقت مطلق ارتباط برقرار می کند. مبانی مابعد الطبیعی علوم امروزی که چهره شناخت عقلانی هستی را به چهره شناخت تجربی هستی هماهنگ می کند. در پی ایجاد معرفتی بسیار عمیق تر از شناخت مکانیسم های دریافت شده توسط حس و تجربه است، نگاهی داریم به سر فصل های درسی که در سال ۷۹ تلاش می کرد تا این معرفت عقلانی را معرفی کند:
مقدمه – « دانش و حکمت پر فروغ ترین روشنایی زندگی انسان »
١- روح دانش بشری چیست؟ و چگونه می توان به آن دست یافت؟ ۲- چگونگی رسیدن به دریافتهای فوق معمول. ۳- چگونه انسان که خود جزئی از طبیعت است می تواند طبیعت را بشناسد؟! 4 – ارزشهای افزوده بر انسان در نگاه دانش ورزی. د- سطر های عینیت و سطرهای ذهنیت برای انسان. 6- کیفیت برخورد انسان با امور قابل پیش بینی.7 – کیفیت برخورد انسان با امور غیر قطعی 8۔ انسان از تجربه در چه اموری می ترسد؟! ۹- آیا مطالعه انسان جهان را انسانی می کند؟ ۱۰ – امور ممکن و ناممکن در هستی. ۱۱ – نشانی از هم خانواده ها برای رسیدن به عقل ناب. ۱۲ – جهان انسانی و جهان کیهانی. ۱۳ – قانون سازنده طبیعت، طبیعت سازنده مفسر. 14 – انسان و زبان هستی، هستی و شعور انسان. 19 – نگاهی به علوم محض، نگاه محض و عقل محض.
انسان در بعد فرهنگی خویش به گونه کامل موجودی خود ساخته است؟ روزهای آغازین تاریخ انسان از لحظه های بسیار ساده شروع گشته و به تدریج رو به پیشرفت گذاشته است. برای ما مشکل است که بپذیریم اجداد انسان امروز غار نشین بوده و زندگی بسیار ابتدایی داشته است. بله انسان فضانورد امروز، کسی که میخواهد به رمز و راز حیات و مکانیسم موجود زنده برسد، روزگاری نه چندان دور، این همه را نداشت! تاریخ تمدن انسان نمایانگر موجودی است با توان و استعداد شگرف، که این استعداد باید شکوفا می شد و این توان باید به عینیت می رسید! گستره پرپهنا و عمیق طبیعت توانست تمام آنچه که برای این شکوفایی لازم است را در اختیار انسان بگذارد و زمینه ظهور توانهای شگرف او را برایش فراهم بسازد انسان دیروز نمی توانست حدس بزند که دامنه سؤالات بسیار ساده او از هستی چه عرصه بزرگ و جذابی را بر روی او خواهد گشود! گویا انسان و طبیعت هیچگاه در مقابل یکدیگر کم نیاورده و نمی آورند. هر چه را که طبیعت می خواهد بنمایاند، انسان آنرا می نمایاند و هر چه را که انسان می خواهد نگاهی دقیق به آن داشته باشد، طبیعت در اختیارش می گذارد عنصر تفکر در انسان چنان عظیم و یگانه است که این همراهی میان انسان و طبیعت را به بهترین گونه فراهم کرده است. تفکر انسان در متریالهای طبیعی طبیعت به آنچنان ژرفایی رسیده است که فرهنگ غنی و سترگ انسانی را فراهم کرده است فرهنگی که در هر یک از زوایای عمیق خود متأثر از پدیده های شگرفی چون دین، فلسفه، علم، هنر و عرفان است. برای شناخت تاریخ تمدن انسان و چگونگی فراهم آمدن این بنای عظیم. شناخت انسان به عنوان خالق تمدن. شناخت طبیعت به عنوان بستر خلاقیت انسانی و شناخت تفکر به عنوان ابزار خلاقیت، ره آوردهای بسیار اساسی و کلیدی برای ما دارد. این عنوان با سرفصلهای ذیل در سال ۷۹ تدریس شده و یکی از اصلی ترین درسهایی بود که در ساختار بالنده فکر دانشجویی و دانش پژوهی مخاطبان خود مفید بود.
مقدمه – « بیان ارتباط میان انسان طبیعت و تفکر »
1۔ قبل از شناخت هر پدیده ای باید انسان را شناخت. ۲ – انسان تنها موجودی که تاریخی برای شدن خویش دارد. ٣. اگر با وجود کل هستی فقط انسان نباشد چه می شود؟ 4 – مکانیزم به عمق پدیده ها رفتن در انسان.5- پیوند تکامل ارگانیزم و تکامل فرهنگ. 6 – طبیعت بستر آنچه که انسان خواسته و باید بخواهد. ۷- طبیعت کیهانی و طبیعت انسانی. ۸- طبیعت خارجی، طبیعت ذهنی. و به طبیعت آنگاه که به بیان های متفاوت انسانی بیان می گردد. ۱۰ – آغاز و انجام طبیعت. ۱۱ – طبیعت، قانون، انرژی، میدان ۱۳ – درک متعادل انسان از طبیعت ۱۳ – مغز آدمی و گونه های متفاوت ره آوردهای آن. 18 – شناخت های علمی و شناخت های اپیستمولوژیک. 19 – تأثیر متقابل توانهای مغز و شناختهای متفاوت آن. 16 – آیا طبیعت بر اساس تفکری مشابه فکر انسان ساخته شده است؟! ۱۷ ۔ چگونگی تولد و مرگ مؤلفه های ذهنی انسان! ۱۸ – بلوغ عقلانی چیست؟ و چگونه بدست می آید؟ 19 – ثبات مؤلفه های عقلانی و گذر زمان! ۲۰- عقل و آینده های دور از دسترس!
جهان ما سرشار از پیچیدگی است، انسان نیز موجودی بسیار پیچیده است! هر متفکر یا محققی که بخواهد به راز های پیچیده جهان، یا انسان پی ببرد، ابتدا دچار چنان حیرتی می گردد که گویا خود را مغلوب می بیند و وحشت می کند؟ زیباترین راز هستی این است که، همواره انسان توانسته است با بر گرفتن متدها و روشهای جدید به رازگشایی از هستی و از وجود خودش بپردازد گویا حالت غالب و مغلوب گرفتن انسان، در ارتباط با درک شگفتیهای هستی، حالت دائمی است و او مجبور است که همواره راهی تازه برای شناخت خویش و شناخت هستی انتخاب کند. نگرشهای پیچیده یکی از آخرین متدها و روشهای جهان شناسی و انسان شناسی، انسان متفکر امروز است. نگرشهای پیچیده بعد از دریافت عمیق پیچیدگی های جهانی و انسانی در ارتباط با هر چه بهتر شناختن این دو ابداع شده است. نگرشهای پیچیده مندی است که در تمام مراحل آن انسان همراه با طبیعت است، نه اینکه فقط شناسنده و ناظر باشد. در نگرشهای پیچیده شناخت خود انسان نیز یک امر طبیعی است. در این موجود طبیعی بر آیند پدید آمده از درست و خطا، علم و جهل را ممکن و به انسان امکان شناخت را می دهد. در نگرشهای پیچیده امکان خطا امتیاز بزرگ موجرد هوشمند است. نقد مداوم متریالهای اندیشه ورزی به انسان امکان جهش های اندیشه ای را می دهد! و او را از همواره تخت و یکسان اندیشیدن و همچنین از اندیشه های خطی می رهاند. اندیشه های جهشی که ره آورد بزرگ نگرشهای پیچیده است، براستی یکی از بزرگترین ره آوردهای، متدیک اندیشیدن انسان عصر حاضر است. انسان امروز در سایه بلوغ عقلانی خویش و در کمال هوشیاری همواره برخورد خود را با جهان هستی و خویش مورد نقد و بررسی قرار داده و ساده انگاری و مطلق اندیشی خود را با واقع نگری جایگزین کرده است. اینک مروری کوتاه به عناوین جلسات درس نگرشهای پیچیده که در سال ۸۱ تدریس شد. خواهیم داشت :
مقدمه – «نگرشهای پیچیده چیست؟ و چگونه می توان آن را کسب کرد؟ ١ – نمایه ای از اندیشه های تخت و اندیشه های جهشی. ۲ – بررسی تئوریهای مولد و تئوریهای غیر مولد. 3 – نگاهی به تئوریهای جهل آفرین و تئوریهای علم آفرین.4- طبیعی بودن علم و جهل. 5- متدهای خاص و پیچیده منادیان علم و منادیان جهل 6- چگونگی نفوذ به شبکه پیچیده تفکر انسان برای تولید جهل. ۷- دو گونه معنی کردن انسان: الف – فونوکسیونل ب – سوبستانسيل ۸- سه منبع شناخت در نگرشهای پیچیده: الف – عقل ب – تجربه ج – عینیت تاریخ و به مقدار نیاز انسان به حقیقت و واقعیت. 10 – نقش منافع انسان در فرم دهی به تفکر و عقلانیت او. 11 – بررسی نقش دو لایه متفاوت تفکر در یادگیری. ۱۲ – بررسی صاعقه های شخصیتی انسان و نقش آن در نگرشهای عقلانی. ۱۳ – راه های ورود به سیستم چند مرکزی مغز. 14 – چگونگی بهره گیری کامل پس از خروج از سیستم چند مرکزی مغز. 15 – فرم ارائه حاصل سیستم چند مر کزی مغز به طبیعت و بهره گیری از آن.
انسان جدای از بهره مند شدن از ره آوردهای طبیعی و کارکرد های معمولی سلولهای مغز خویش که هر گروه آن کار خود را به خوبی و بدون دخالت های نه چندان آشکار انسان انجام می دهد، سلولهای مغز خود را وادار به یک فعالیت خود آگاه و برنامه ریزی شده نیز می کند که حاصل آن را تفکر می نامد. صرف نظر از متریالهای متفاوتی که موضوع اندیشیدن انسان واقع می گردد و ره آوردهای خاصی که به عنوان تفکر ارائه می شود، این سؤال را باید پاسخ داد که چرا انسان می اندیشد؟ اگر انسان در فلسفه کلاسیک یا مدرن و شاخه های گوناگون آن تلاش می کند، تا پاسخ سؤالاتی را در دنیای فعالیت های ارادی عقلانی خویش پیدا بکند، مهم ترین سؤال این است که چرا انسان فکر می کند؟! و چرا برخلاف تمام موجودات دیگر، سلولهای مغز خویش را به یک فعالیت برنامه ریزی شده و دقیق وادار می سازد فلسفه فکر کردن انسان چیست؟ این درس در سال ۸۱ با عناوین خاص در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران ارائه گردید:
مقدمه – « تفکر چیست؟ و بازتابهای آن در زندگی انسان کدام است؟ »
1۔ انسان می داند که دارای مغزی است که قادر است از اسرار زندگی پرده بردارد؟ ۲ – انسان در بهره گیری متفکرانه از مغز خویش از دنیای حیوانات فراتر می رود. 3 – انسان با تفکر خود را آفریده کیهان و سهیم در هر چه بوده، هست و خواهد بود می داند.4- تفكر بالاترین لذت را به انسان می دهد. 5 – انسان با تفکر به گستره وجود خود رسیده و در پهنای بی کران هستی خود را معنی می کند. 6 – اندیشیدن حیرت آفرین است و حيرت زیر ساخت تمام خلاقیت های انسان. ۷- تفاوت میان زیست طبیعی با زندگی، در هوشمندانه بودن زندگی است. ۸- تفکر موجب می گردد هر پدیده ای پیامد منطقی پدیده دیگر شود و انسان جهان را بشناسد. ۹ – تفکر زمینه نقد شیوه برخورد انسان با جهان را فراهم می کند. ۱۰ – تفکر مجدد انسان را از پشت باورهای قدیمی خود، پنهان شدن می رهاند. ۱۱ – تفکر همواره انسان را در انتخاب بهترین ها یاری می کند.۱۲ – وابستگی متقابل میان رویدادهای عینی و حالت های ذهنی انسان. ۱۳ – نقش چگونه اندیشیدن انسان در بهره گیری او از مواهب طبیعت.
Research Foundation Of
Professor Mohammad Javad Azimi
© کلیه حقوق مادی و معنوی در سال 1401 نزد (بنیاد پژوهش و نشر آثار استاد محمد جواد عظیمی) محفوظ می باشد.
Copyright © 2004-2023 Drazimii.ir LLC. All Rights Reserve